بازهم آمدم برای دلتنگیهایم...
پنجشنبه, ۲۲ مرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۴۶ ق.ظ
بعد تو بغض و لبخندم را به هم آمیختم
از تو شعری گفتم و اشک خدا را ریختم
بعد تو طعنه ی ثانیه آزارم میداد،
ساعتم را در وسط شهر به دار آویختم
۹۴/۰۵/۲۲
بعد تو بغض و لبخندم را به هم آمیختم
از تو شعری گفتم و اشک خدا را ریختم
بعد تو طعنه ی ثانیه آزارم میداد،
ساعتم را در وسط شهر به دار آویختم